گوته اسلام پیامبر

نغمه محمد

نغمه محمد[1]

سروده ای از گوته در مدح رسول گرامی اسلام

   دکتر محمد اخگری

در طول تاریخ طولانی که از بعثت نبی مکرم اسلام (ص) می گذرد ،شخصیت والای آن حضرت همواره مورد ستایش مسلمانان قرار گرفته و در ادبیات اسلامی(عربی،فارسی و…)  بسیار مورد مدح و ستایش قرار گرفته است ،اما نکته جالب آن است که این ویژگی تنها مختص به ادبیات ملت های مسلمان نیست بلکه در ادبیات سایر ملل  و حتی ملت های غیر مسلمان نیز شخصیت و کمالات آن حضرت و بویژه دستاورد و ارمغان الهی آن حضرت برای  بشریت ، یعنی دین اسلام ، مورد ستایش قرار گرفته است.یوهان ولفگانگ گوته ،شاعر بزرگ آلمانی و نابغه ای از جهان غرب از جمله شخصیت های بزرگ غربی است که شیفته مشرق زمین ،اسلام و فرهنگ ایرانی بوده است

گوته کیست؟

یوهان ولفگانگ فن گوته شاعر  و نابغه بزرگ آلمانی در تاریخ 28 آگوست سال 1749 میلادی در شهر فرانکفورت دیده به جهان گشود .از کودکی تحت مراقبت پدر به فراگیری زبان ها و علوم مختلف پرداخت،سپس به اصرار پدر به تحصیل در رشته حقوق پرداخت اما طبع شاعرانه اش ،او را به ادبیات سوق داد و  از نخستین سالهای جوانی با انتشار اشعار و رمان های مختلف به اوج شهرت رسید. رمان غم های ورتر جوان  در 25 سالگی در سراسر اروپا منتشر شد . نمایشنامه ها و آثار ادبی گوته بسیار زیاد و گوناگون است اما مهم ترین اثر گوته تراژدی فاوست ناست که قطه اوج آثار او به شمار می رود. تراژدی فاوست یکی از برترین آثار ادبی جهان است که در آن داستان پیمان شیطان با دانشمندی به نام دکتر فاوستوس تشریح می گردد.گوته تنها شاعر نیست بلکه او دانشمند علوم طبیعی، سیاستمدار و… می باشد و ناپلئون از  او به عنوان  یک انسان تعبیر          می کند.گوته از جوانی با اسلام و قرآن آشنا می شود و جالب آنکه این دغدغه و انگیزه درونی تا کهن سالی- یعنی زمانی که دیوان غربی-شرقی را می نگارد-،همواره با او همراه است. گوته در 23 سالگی شعر زیبای نغمه محمد را می سراید و  در 80 سالگی دیوان شرقی- غربی را تدوین      [2]می کند.

البته او طی این سالها همواره به مشرق زمین علاقمند بوده و کوشیده است  تا بر دامنه اطلاعات خود در این زمینه بیفزاید اما در سال 1814 با ترجمه آلمانی دیوان  حافظ روبرو می شود و چنان  تحت تأثیر این شاعر عارف ایرانی قرار می گیر که در دفتر خاطراتش می نویسد : هرگز نمی توانم اشتیاقم را کنترل کنم ،باید حتما در برابر این همه جذبه کتابی تدوین کنم. که دیوان شرقی حاصا تاملات و اشتیاق گوته به مشرق زمین و بویژه اسلام و ایران است.گوته  دیوان خود را در  12 دفتر با نام های فارسی تدوین می کند و نخستین شعر آن را با تأثیر از هجرت پیامبر اسلام از مکه به مدینه ]جرت نامگذاری می گند و می کوشد  در سفری روحانی به مشرق زمین با حافظ شیرازی  همراه گردد. گوته درباره حافظ چنین می‌نویسد:

   حافظ ،این جمیل ترین جان شاعرانه به این پایه از تبحر رسیده بود . وی تمامی قرآن را در تعلق خویش داشت و به روشنی می دانست هر بار چه عقیده ای را بر آن بنا کند . خود می گوید : هرچه کردم ،من از دولت قر آن کردم

نغمه محمد

گوته در دورانی جوانی نمایشنامه های زیادی تصنیف می کند که یکی از این نمایشنامه ها، تراژدی محمد نام دارد. این تراژدی ناتمام می ماند اما از این اثر ناتمام بخشی باقی مانده است که نغمه محمد  نام دارد. نغمه محمد در واقع صحنه گفت و گو و دیالوگی میان حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (ُ است که آن دو پیامبر را به رودی تشبیه می کنند که از کوهساران سرچشمه گرفته تا به اقیانوس برسد و در مسیر خود همه رودها را با خود همراه می کند و آنان  را  به سمت اقیانوس رهنمون می گردد:

علي :

بنگر بدان چشمه

همان كه از كوهساران  مي جوشد

چه با طراوت وشاد

و مي تراود به سان چشمان ستارگان ، انگاه كه مي درخشند

فاطمه :

از فراز ابرها

سرشاخه هايش سيراب مي شوند

برخاسته از روح هاي پاك

در ميان صخره ها

و در بوته زارها

علي :

به تازگي و طراوت جواني

از فراز مي لغزد

بر روي صخره هاي مرمرين

و آن گاه دوباره به سوي آسمان

سرشاد هلهله شادي سر مي دهد.

فاطمه :

و از ميان صخره هاو از گذرگاه قله ها

سنگريزه هاي رنگين را

شكار مي كند.

علي :

و با ورودي پيشوا گونه و راهبر

همه چشمه ها را كه برادر اويند

با خويش همراه مي سازد.

فاطمه :

و نهرها به امتدادش

مشتاقانه همراه مي شوند

و او اينك به گستره دشت قدم نهاده است

و مي درخشد

با تلا لؤي نقره گون

علي :

و نهرهاي جاري از كوهساران

با نشاط او را مي خوانند

وفرياد بر مي آورند:

علي و فاطمه (باهم) :

برادر

برادر ، برادرانت را درياب و با خويش برگير ………….

تشبیه کردن پیامبر گرامی اسلام به رودی بزرگ که راهی اقیانوس می شود،تصویری بسیار جذاب و جالب توجه است زیرا به اعتقاد خانم پروفسور آنه ماری شیمل ، اسلام شناس مشهور آلمانی هیچ شاعری پیامبر را به رود بزرگ تشبیه نکرده است و این تشبیه تنها در یک حدیث از امام باقر(ع) در اصول کافی آمده است :

قال ابوجعفر (ع) : یمصون الثماد و یدعون النهر العظیم ، قیل له : و ما النهر العظیم ؟ قال : رسول الله (ص)و العلم الذی اعطاه الله ، ان الله عزوجل جمع لمحمد ( ص) سنن النبین من آدم و هلم جر ا الی محمد (ص) قیل له : و ما تلک السنن ؟ قال : علم النبیین باسره و ان رسول الله (ص) صیر ذالک کله عند امیر المومنین ……

ترجمه:

امام باقر (ع) فرمود: مردم رطوبت را می مکند و نهر را رها می کنند، عرض شد : نهر بزرگ چیست؟ فرمود :رسول خدا و علمی که خدای عزوجل به او عطا نموده است. همانا خدای عزوجل سنت های تمام پیغمبران را از آدم تا برسد به خود محمد (ص) برای او گرد آورد ، عرض شد : آن سنت ها چه بود ؟ فرمود همه علم پیامبران و رسول خدا (ص) تمام آن را به امیر المومنین (ع) تحویل داد.

گوته بی گمان این حدیث را نخوانده بوده و از این تشبیه زیبا بی اطلاع بوده است اما با استفاده از قریحه و نبوغ خود در گفت و گوی میان حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) پیامبر را به رودی بزرگ تشبیه می کند.این رود از کوهساران و از فراز ابرها سرچشمه گرفته است ، یعنی سرچشمه این آب از آسمان است و به عبارتی دیگر وحی  بر پیامبر (ص) منشاء آسمانی دارد.این رود در مسیر خود همه رودها را به خود همراه می کند و همه آنها را  هدایت می کند تا به اقیانوس برسد. اقیانوس در زبان عربی المحیط خوانده می شود و المحیط  یکی از اسماء الهی است. از سوی دیگر آب در میان همه اقوام و ادیان نماد روشناییی ، زایش ، حیات  و پاکی و لطافت و طهارت است. بنابراین تشبیه وجود مبارک پیامبر اسلام به آب از هر منظری زیباست چراکه به اعتقاد شاعر او مظهر حیات بشر است و آمده است تا انسانها را از پلیدیها پاک کند.در   بخش های مختلف این شعر زیبا  مقلطع گوناگون زندگی آن حضرت  در قالب تصاویر بیان شده است به عنوان نمونه در یک بند از آن بر لزوم بعثت پیامبران و نیاز به فرستادن آنان برای هدایت بشر تبیین شده است:

 در ادامه گفت و کوها رودها به این رود بزرگ می گویند ،ما را با خود به اقیانوس ببر، زیرا اگر ما را رها کنی:

                               علي :

                     چراكه ما را  در كوير خشك

                     مي بلعند سنگريزه هاي حريص

                     و آفتاب سوزان از فراز آسمان

                     خون ما را مي مكد

                     و تپه اي ناگاه راه را بر ما  مي بندد

                     و از رسيدن به بركه باز مي دارد

                     برادر!

                    درياب برادرانت را در اين گستره دشت

به عبارت روشن تر اگر نبی و راهبر نباشد ،انسانها در ظلمات و سنگریزه ها گرفتار می شوند و نمی توانند به سعادت دست یابند.در جایی دیگر به هجرت پیامبر  از مکه به مدینه اشاره می کند:

علي :

و اينك اين رود هر لحظه با عظمتي بيشتر

به پيش مي رود و سلاله اي از آب ها

تبار او را خواهند ساخت.

و آب ها آن رهبر را بر بر شانه هاي خويش بلند كرده اند

و بر همه امپراتوري ها چيره مي شود

و نامش را به سرزمين ها مي بخشد

و در مقدم او مدينه ها ساخته مي شوند.

ساخته شدن شهرها در مقدم پیامبر اسلام  و بخشیدن نامش به این شهرها اشاره به  هجرت پیامبر اسلام و تغییر نام شهر یثرب  به مدینه النبی دارد.

گوته این شعر زیبا را که نمی توان  آن را  به طور کامل در این مجال مختصر گنجاند، در سن 23 سالگی  می سراید .اما پرسش اینجاست که گوته در مغرب زمین و اروپا که این همه علیه دین اسلام و پیامبر گرامی آن تبلیغات دروغین شده و می شود ، چگونه توانسته است به این فهم و دریافت برسد؟

نخستین مطالعات گوته درباره قرآن به سال 1771و 1772 اتفاق افتاد و این موضوع درست در زمانی رخ داد که گوته نسبت به برخی از موضوعات  مسیحیت به تردید افتاده بود.گوته در تعالیم پیامبر اسلام مطالبی می یافت که جایگزین ها ی مناسبی نسبت به برخی مطالب دگماتیک در دین مسیحیت بودند. در نگاه گوته، حضرت محمد (ص) پیام آوری راستین از سوی خدا بود که رسالت او سوق دادن انسان ها به سوی  توحید بود.از دیگر سوی گوته در شخصیت پیامبر اسلام  فردی را نظاره می کرد که رسالتش را نه فقط به و سیله کلام و پیام بیان می نمود بلکه او برای بیان رسالتش حکومتی اسلامی بنیان نهاد که تمام گروها وفرقه ها را با هم متحد و یگانه ساخت.

از سوی دیگر گوته ترجمه های قرآن به زبان های آلمانی ،فرانسوی و انگلیسی را خوانده بوده و بسیاری از آیات قرآن را در دفتر خود یاد داشت نموده بود.از میان این یادداشت ها می توان دریافت که مبحث توحید و نبوت  از آموزه های جذاب دین اسلام برای گوته بوده است.گوته از مفاهیم آیات قرآن در برخی از ابیات دیوان شرقی نیز بهره جسته است:

مغني نامه –شعر آزادگي:

خداوند از آن ستاره ها را در آسمان نشاند

تا راهنماي شما بر خشكي و دريا باشند

پس در گستره آنها به گشت و تماشا رويد

نگاهتان پيوسته به فراز

اين ابيات متاثر از آيه 97 از سوره انعام است كه مي فرمايد:

وهو الذي جعل لكم النجوم لتهتدوا بها في الظلمات البر و البحر قد فصلنا آلايات لقوم يفقهون

و اوست خدايي كه ستارگان را پديد آورد تا به آنها در تاريكيهاي خشكي و دريا راه يابيد . آيات را براي آنان كه ميدانند به تفصيل بيان كرده ايم.

و یا:

مغني نامه –شعر طلسمات پنجگانه :

شرق از آن خداست

غرب از آن خداست

سرزمين هاي شمالي و جنوبي

در دستان او آرميده اند.

اين ابيات متاثر از آيه 115 از سوره بقره است:

ولله المشرق و المغرب فاينما تولوا فثم وجه الله ان الله واسع عليم

مشرق و مغرب از آن خداست پس به هر جا رو كنيد همان جا رو به خداست . خدا فراخ رحمت و داناست.  

گوته آنچنان شیفته فرهنگ و مفاهیم اسلامی است که در شعری از دیوان شرقی از اینکه خود را مسلمان بنامد ، هیچ ابایی ندارد و آموزه های تحریف شده در مسیحیت را به انتقاد می گیرد:

اگر اسلام

به معنای تسلم شدن در برابر خداوند است

پس ما همه در اسلام به دنیا می آئیم

و به اسلام می میریم

برخی از اندیشمندان غربی شیفتگی گوته به اسلام و فرهنگ مشرق زمین را بی نظیر می دانند و معتقدند که در طول تاریخ کمتر می توان نمونه ای را سراغ داشت که در آن  شاعری از آن سوی عالم شیفته  اندیشمندی شرقی گردد. اما به هر حال گوته توانسته است از پس همه پیش داوری های غرب ،گوشه ای از حقیقت را ملاحظه کند و به اسلام و فرهنگ آن علاقمند گردد. این موضوع هم برای ما مسلمانان و هم برای غربیان درس آموز است. برای ما بدان سبب که به داشته ها و گوهرهای گرانقیمت خود بیشتر توجه کنیم و برای غربیان بدان سبب که به جای توهین به مسلمانان از حجاب پیش داوری بیرون آیند و به حقیقت دین اسلام توجه نمایند.

کتاب نغمه محمد علاوه بر آنکه به شرح و تببین  شعر زیبای گوته در مدح پیامبر گرامی اسلام    می پردازد،پیش زمینه های تاریخی و چگونگی برخورد غرب را با اسلام در طول تاریخ بررسی      می کند که می تواند برای خواننده جذاب بنماید.

سخن را با شعری از اقبال لاهوری در کتاب پیام مشرق -که در واقع پاسخی به دیوان شرقی گوته است -پایان می بریم. این شعر برداشت اقبال از شعر نغمه محمد است:

بنگر که جوی آب چه مستانه می رود

مانند کهکشان به گریبان مرغزار

در خواب ناز بود به گهواره سحاب

واکرد چشم شوق به آغوش کوهسار

از سنگریزه نغمه گشاید خرام او

سیمای او چو آینه بی رنگ و بی غبار

                                  زی بحر بی کرانه چه مستانه می رود

                                  در خود یگانه از همه بیگانه می رود ………..


[1] -ترجمه کامل این شعر و شرح مبسوط آن در کتابی با همین نام (نغمه محمد)به قلم مولف مقاله توسط نشر معارف منتشر گردیده است.

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جهت سفارش کتاب لطفا به این شماره پیامک دهید 09383960239