//allset wp-kinit گلپایگان پژوهی؛ ضرورت و اهمیت – انتشارات شب قلم

گلپایگان پژوهی؛ ضرورت و اهمیت

از چون کوبی تا فراجهان


شاید کمتر نسلی تاکنون این همه تغییر و تحول را در فناوری شاهد بوده است. در اوایل دهۀ هزار و سیصد و پنجاه در شهر و روستای ما کشاورزی به روش سنتی انجام می‌شد و هنوز انقلاب صنعتی آنگونه که باید و شاید به زندگی مردم وارد نشده بود. آبیاری یا به لهجۀ خودمون اُی‌یاری و گُوی‌یاری و چوون‌کوبی به همان روشی انجام می‌شد که شاید قرن‌ها قبل. البته باید نسبت به آنچه از تمدن کشاورزی چند هزار سالۀ کرانۀ رودخانۀ اناربار – دراز روخونه – یا قبله در سنگ نگاره‌های کوچری و  تنگ غرقاب بر جای مانده،تغییر کرده و تکامل یافته باشد، اما از منظر تحول همچنان در دورۀ پیش از استفاده از ماشین و صنعت دسته‌بندی می‌شود. از روزگار کودکی هنوز تصویر چوون‌کوبی را در ذهن دارم. اوایل که تراکتور و خرمن‌کوب رواج یافته بود، بعضی از مردم هنوز هم از چوون‌کوب استفاده می‌کردند و مخصوصاً این ابزار برای کوفتن خرمن یونجه استفادۀ بیشتری داشت، زیرا هم مقدار و اندازۀ خرمن کمتر بود و هم با چون‌کوب، کاه خاکه نمی‌شد. اما گذر زمان کم کم همه چیز را دگرگون کرد. 

ابتدا خرمن‌کوب‌هایی آمد که باید از زیر آن کاه را با شن‌کش بیرون می‌کشیدند و بعد کار راحت‌تر شد و خرمنکوب‌های بادی آمد که با چرخش تندِ پروانه، کاه و دانه را به بیرون پرتاب می‌کرد. جدا کردن دانه از کاه و هیشون کردن هم کاملاً وابسته به طبیعت بود. باید منتظر می‌ماندند تا باد بوزد و بعد با هرچون[2] کاه را به بالا پرتاب کنند و به اصطلاح هیشون کنند تا دانه از کاه جدا شود. جهت وزیدن باد هم مهم بود و به جهتی که می‌وزید نام گرفته بود، مثلاً باد خوانسار یا باد کاشان. اگر کسی هیشون را با باد خوانسار شروع کرده بود و کار نیمه تمام مانده بود، باید صبر می‌کرد تا دوباره باد از همان جهت بوزد و خلاصه زندگی کاملاً با طبیعت عجین بود.

اما ابتدا خرمنکوب‌هایی آمد که کاه را از دانه جدا می‌کرد و در نهایت هم کمباین که کار چیدن و کوفتن و جداکردن دانه را از کاه یکجا انجام می‌دهد.

اما عصر و زمانه عوض شد و از آن روزها که به تعبیر سهراب سپهری یک باغ به دست یک سار فتح می‌شد، بسیار فاصله گرفتیم:

فتح یک قرن به دست یک شعر

فتح یک باغ به دست یک سار

فتح یک کوچه به دست دو سلام

فتح یک شهر به دست

سه چهار اسب سوار چوبی عصر صنعت  بدین معنا که در آن شئ تکثیر می‌شد، هنوز کاملاً در شهر و دیار ما جا نیفتاده بود که به فاصلۀ یک تا دو دهه به سرعت جای خود را به عصر دیجیتال داد و حواس همۀ ما، جمع گوشی‌های هوشمند شد. به سرعت از وب 1 و  وب 2 گذشتیم و این روزها وب 3 و اینترنت اشیاء می‌رود تا همۀ زندگی ما را به صورت هوشمند مدیریت کند. متاورس یا فراجهان، عصر جدیدی را پیش روی نسل اپلیکیشن و بومیان دیجیتال قرار خواهد داد که  زندگی دوم خود را  با آواتار شکل دهند و در فضای مجازی زندگی و معاشرت و تجارت کنند.


اکنون این پرسش‌های مهم مقابل ما هستند:

در این عصر پر سرعت دیجیتال حفظ میراث فرهنگی و آنچه از گذشته طی قرن‌ها بر ما رفته است، چه آورده‌ای برای ما دارد؟

آیا این کار صرفاً برخاسته از یک نوستالژی به گذشته و روزگار کودکی است؟

آیا مطالعۀ تاریخ و فرهنگ و مردم صرفاً مطالعه‌ای کتابخانه‌ای است و به درد مردم روزگار ما نمی‌خورد؟


پاسخ به همین پرسش‌ها و نوع نگاه به این موضوعِ مهم  بود که موجب شد تا جرفادقان نیک بزند[1] و سبز شود.

  مطالعه و پژوهش دربارۀ گلپایگان سابقۀ چندان طولانی ندارد و در دهه‌های اخیر کتاب‌ها و یا مقالاتی دربارۀ آن نوشته شود. به خاطر دارم که وقتی مرحوم افاضلی – خدایش رحمت کناد- کتاب نگاهی به تاریخ و فرهنگ گلپایگان را اوایل دهۀ هفتاد چاپ کرد و من کتاب را از بازارچۀ کتاب رو به روی دانشگاه تهران در خیابان انقلاب خریدم، چنان به وجد آمده بودم که از ناشر، شمارۀ ایشان را گرفتم و با ایشان تلفنی صحبت کردم. مرحوم افاضلی همان روزگار از اینکه کسی کتاب او را نمی‌خرد و هیچ حمایتی از او نشده است، گلایه داشت. بعدها به درد دل مرحوم افاضلی خیلی فکر کردم و اندیشیدم که شاید یکی از موانع گلپایگان پژوهی همین مسئله باشد که  نگاه مردم و مسئولان فرهنگی به موضوع فرهنگ و میراث فرهنگی گلپایگان حداقلی است و ما نسبت به گنجینه‌ای که در کنار ما قرار دارد، بی‌خبریم و قدر و قیمت و مقدار آن را نمی‌دانیم.

 چرا دربارۀ شهری که به گواهی سنگ‌نگاره‌های کوچری و تنگ غرقاب چند هزار سال سابقۀ زیست انسانی دارد،  فقط در چند دهۀ گذشته مطالبی نوشته شده است؟


[1] . نیک زدن: جوانه زدن

برای کم‌کاری و بی‌توجهی به حفظ فرهنگ و میراث فرهنگی طی قرون گذشته و سالیان متمادی پاسخ قانع کننده‌ای نمی‌توان یافت. اگر این کم‌کاری متوجه متولیان امر فرهنگ در این شهر باشد که برای همین کار مأموریت داشته‌اند، سخن ناصوابی نیست و بی‌گمان آنها وظیفه داشته و دارند که این امر را پیش ببرند. اما این پرسش همچنان مطرح است که مسئولیت فرهنگی نخبگان و عالمان و اندیشمندان و هنرمندان شهر چیست؟ آیا کسانی که در گلپایگان رشد کرده و بالیده‌اند، هیچ وظیفه‌ای دربارۀ فرهنگ موطن خود ندارند؟ آیا مردم گلپایگان در این فرایند مسئولیت نداشتند و ندارند؟ آیا بازاریان و تجّار و صاحبان حِرَف و بنگاه‌های اقتصادی و کارخانجات، بانک‌ها و ادارات مختلف در این زمینه هیچ مسئولیتی نداشته و ندارند. چه کسی و یا چه کسانی باید به اقتصاد فرهنگ کمک کنند؟ این کم‌کاری و مسئولیتِ آن متوجه همگان است و گلایۀ مرحوم افاضلی که عشقی درونی او را به این کار برانگیخته بود، درست بود که اگر فقط هزار نسخه از کتاب او در شهر گلپایگان فروش می‌رفت، نیازی به هیچ سازمان و یا بودجه‌ای نبود و فرهنگ بر مبنای اقتصاد خود، پیش می‌رفت.

در کنار مسئلۀ اقتصاد فرهنگ که بسیار اهمیت دارد، موضوع و مسئلۀ مهم‌تری هم وجود دارد که به نظر می‌رسد از مسائل فوق اهمیتی بیشتر داشته باشد. شهر گلپایگان را به دیار عالمان می‌شناسند. این شهر بیشترین معلم را در میان همۀ شهرهای اطراف خود داشته است. هنوز تصویر صبح‌های گاراژ تعاونی چهارده را در ذهن دارم که مینی‌بوس‌هایی پر از معلم از گلپایگان به خمین و خوانسار و داران و… می‌رفت و این یعنی اهل علم در این شهر کم نبوده و نیستند. و باز نمی‌توان از شمار بسیار علما و روحانیون گلپایگان و آثار آنها چشم پوشی کرد که در مجموعه کتاب‌های علمای گلپایگان ذکر آنها رفته است. پس برای این کم‌توجهی نمی‌توان  نبود علم و دانش و یا نویسندگان و مؤلفان را ذکر کرد.

واقعیت آن است که قدر این فرهنگ را نمی‌دانیم. ضرب‌المثلی گلپایگانی هست که می‌گوید: برف تا به دشت است ارج ندارد. ما در این فرهنگ غرق هستیم و گمان نمی‌کنیم که مهم است. باور نداریم که اگر گلپایگان دانشسرای تربیت معلم نداشت و تعداد معلم‌های آن زیاد نبود، خروجی دبیرستان های  آن، این همه قبولی در کنکور نبود. پس سبک زندگی و زیست فرهنگی شهر زمینۀ توفیق فرزندان آن بوده است. فرهنگ کشاورزی و زندگی سادۀ روستایی در کنار صداقت و  درستکاری و نان حلال مهم‌ترین سرمایۀ فرهنگی برجای مانده از قرن‌ها زندگی مردمان این ناحیه از ایران است.

ما بیشتر با لهجه و فرهنگ شهرمان تفریح کرده‌ایم. وقتی با لهجۀ گلپایگانی حرف زدیم یا شعر گفته‌ایم به آن خندیدیم. کمتر به نوع ساخت واژه‌های لهجۀ گلپایگانی و ظرفیت آن در تولید برابرواژگان در هجمۀ زبان‌های بیگانه فکر کرده‌ایم. زیرا  برای ما طبیعی و بدیهی بوده و نیازی به ثبت و ضبط و مطالعه دربارۀ آن نمی‌دیدیم.

روزی که برادران گریم(Grimm) برای گردآوری قصه‌های مردم اروپا شهر به شهر سفر می‌کردند، کسی باور نمی‌کرد که همین داستان‌ها دستمایۀ ساخت مجموعه‌های مختلف کارتونی و نمایشی تلویزیونی در جهان شود و در قالبی جدید فرهنگ آن سرزمین‌ها را منتقل کند. می‌دانیم که نخستین تمدن‌ها بر کرانۀ رودها ایجاد شده‌اند و سنگ‌نگاره های کوچری روایتی از این تمدن است که باید حفظ شود و به نسل‌های بعد منتقل گردد. فرهنگ و آداب و رسوم طی قرن‌ها

به صورت شفاهی و سینه به سینه منتقل و متأسفانه کمتر ثبت و ضبط شده است. این روزها هر یک از بزرگان ما که از نزد ما کوچ می‌کنند، گنجینه‌ای از خاطرات و کلمات و واژگان و فرهنگ را با خود به دیار باقی می‌برند و  دست ما کوتاه می‌شود و  درست به همین دلیل است که  شاید این سال‌ها آخرین فرصت‌هایی باشد که بتوان به ثبت و ضبط میراث شفاهی گلپایگان پرداخت و ما که در این عصر زندگی می‌کنیم، تنها نسلی هستیم که هم عصر ماقبل صنعت و هم عصر صنعت و هم عصر دیجیتال را زیسته است.

فرانک هارتمن، در کتاب فلسفۀ رسانه جملۀ زیبایی دارد. او می‌گوید که دنیای دیجیتال و جهان بیت‌ها (Bit) از دنیای اتم شگفت‌انگیزتر و هیجان‌انگیزتر است، زیرا بیت وزن ندارد، پس سبک است و بیت قیمت ندارد، پس ارزان است.

بنابراین با بهره گرفتن از این جهان شگفت انگیز می‌توان چند اقدام مهم انجام داد:

  1. ثبت و ضبط میراث فرهنگی ناملموس
  2. مطالعه و پژوهش بر مبنای مطالب گردآوری شده
  3. بهره گرفتن از بن‌مایه‌های فرهنگی برای تولیدات رسانه‌ای
  4. بازآفرینی فرهنگی بن مایه‌های فرهنگی در قالب‌های نوین و بر بسترهای دیجیتال

باید به همۀ پژوهشگرانی که در سال‌های اخیر برای فرهنگ گلپایگان زحمت کشیدند، آفرین گفت و به همه کسانی با چاپ و نشر کتاب و مقاله و راه‌اندازی روزنامه، هفته نامه، مجله و وب‌سایت و خبرگزاری برای این مهم زحمت کشیده‌اند، خداقوت گفت.

جرفادقان با هدف گلپایگان‌پژوهی، گلپایگان‌شناسی و گلپایگان‌نگاری در کنار دیگر رسانه‌ها تلاش می‌کند تا با کمک همۀ مردم گلپایگان و همۀ نخبگان در این فرصت کوتاه گذار از نسل آنالوگ به دیجیتال نقشی هرچند اندک ایفا کند.

                                سردبیر دوفصلنامه جرفادقان – محمد اخگری

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جهت سفارش کتاب لطفا به این شماره پیامک دهید 09383960239